یکی از اعضای انجمن مبارزه با نشر جعلیات به جعلیات منتشر شده در کتاب «کیمیای سخن» پرداخته است.
مهدی شعبانی، کارشناس ارشد ادبیات و عضو انجمن مبارزه با نشر جعلیات بررسی خود از کتاب «کیمیای سخن» (گردآوری فهیمه گدازچیان، نشر اندیشمندان جوان، ۱۳۹۵، تعداد صفحه: ۲۱۶) را با عنوان «نبین چه میگوید، ببین که میگوید» در اختیار مادوند قرار داده است.
در ادامه متن این یادداشت را میخوانیم:
«از محقق تا مقلد فرقهاست.
(مثنوی مولوی، دفتر دوم، قصهی زنده شدن استخوانها به دعای عیسی(ع))
در سالهای اخیر به دلیل گسترش کاربرد اینترنت و استفاده از شبکههای مجازی، استناد به کتاب اصلی و منابع دستاول و عرضهی اخبار و مطالب مستند بسیار کمرنگ شده است. در این میان بیشترین آسیب را ادبیات دیده، به این شکل که کاربران مجازی مطالب صفحات مجازی را به راحتی میپذیرند و بازنشر میکنند. علت اصلی پذیرفتن سخن جعلی، این استدلال عوامانه است که «مهم نیست کی گفته، مهم این است که چی گفته!». اگر مهم نیست کی گفته، پس چرا جاعل زیر سخنش نام گویندهای را ذکر میکند؟ اگر مهم نیست کی گفته، میتوان به ذکر صفت «ناشناس» بسنده کرد. اگر مهم نیست کی گفته، آیا میتوانیم روی دیوان حافظ بنویسیم: دیوان سعدی!؟
با کمی اندیشه میتوان پی برد که سرانجام این رفتار غیرفرهنگی به اینجا ختم میشود که در ذهن عوام، مولانا و فردوسی و سعدی و سهراب و شاملو و فروغ و نیمایی شکل میگیرد که با شاعر و نویسنده اصلی فاصلۀ بسیار دارد! وقتی جعلیات سر از کتاب درسی و مسابقات تلویزیونی درآورده، وقتی مجریان مشهور و مدعی اشعار جعلی را به شاعران و نویسندگان مطرح نسبت میدهند، یعنی آشفتگی رواج یافته است.
نهتنها مهم است که کی گفته، بلکه این هم مهم است که چه گفته، چرا گفته و از کجا گفته؛ یعنی چیستی و چرایی و منبع سخن مهم است.
انجمن مبارزه با جعلیات ادبی که با فعالیت در صفحات مجازی سعی در پاکسازی فضای مطالعه از غبار جعلیات دارد، اخیراً متوجه شد که متأسفانه در گرماگرم غوغای سخنان جعلی در دنیای مجازی، در بازار نشر واقعی نیز این پدیدهی ضدفرهنگی وارد شده و بدون هیچ نظارت تخصصی از سوی ارشاد، مجوز کسب کرده و روانه کتابفروشیها شده است. یکی از این کتابها، کتاب «کیمیای سخن» است که سرشار از سخنان جعلی است.
ما در این نوشتار به تورق کلی این کتاب میپردازیم:
ما در بررسی این کتاب به جملاتی که گوینده آن با عنوان «ناشناس» ذکر شده و نیز جملاتی که به شخصیتهای خارجی مثلاً هاوکینگ، انیشتین، چاپلین و … و نیز دانشمندان، هنرمندان و متفکران علوم مختلف منسوب شده مانند ابنسینا، امیرکبیر، علی شریعتی، عباس کیارستمی، تهمینه میلانی، محمود حسابی، مجید سمیعی و امثالهم کاری نداریم، زیرا آثار کامل ایشان یا گسترده و پراکنده است و یا بهصورت مکتوب و مدون درنیامده و فرصتی چندساله میخواهد. هرچند ازآنجاکه جعلیات این کتاب زیاد است میتوان به این نتیجه رسید که بهاحتمال قریببهیقین اکثر آن سخنان نیز جعلی است. در این کتاب عجیب، حتی نام برخی را هم بهغلط نوشتهاند، مثلاً مارسل پروست را نوشتهاند: پردست (ص ۱۹)؛ کریشنا مورتی را نوشتهاند: موری (ص ۳۴)؛ سیلویا پلات را نوشتهاند: سیلوپار پلات (ص ۱۵۳)؛ میچ آلبوم را نوشتهاند: میج البوم (ص ۱۶۳)؛ مارگوت بیکل را نوشتهاند: کیبل (ص ۱۷۹)؛ ایوان تورگنیف را نوشتهاند: تورگتیف (ص ۱۶۶) و …
ازاینرو صرفاً به شاعران و نویسندگان درزمینهٔ ادبیات فارسی میپردازیم.
جعلی بودن و بیاستناد بودن سخنان این کتاب به حدی است که با نوشتن چند کلمهی نخستین هر جمله از کتاب در گوگل بهسرعت متن آن ظاهر میشود و شگفتا که اکثر این سخنان در سایت تیوال و در قسمت نظرات مردم است! این اتفاق این فرضیه را تقویت میکند که نویسنده، مطالب کتاب را از اینترنت گرد آورده و هیچ سعیای برای به دست دادن منبع سخنان ـ حتی سخنان اصلی ـ نداده است؛ مثلاً اگر هم جملهای اصلی را از شاملو یا نادر ابراهیمی ذکر کرده، نگفته از کدام کتابش و کدام صفحه. در نقل مطالب از نویسندگان غیرفارسی، منبع به دست نداده و نام مترجم را هم ذکر نکرده، گویی نیچه و مارکز و کامو و هوگو و فروید به زبان فارسی آن هم فقط برای گردآورنده دُرفشانی کردهاند! بیدقتی تا حدی است که در صفحاتی از کتاب، اشعار حافظ را نقل کرده و زیرشان نوشته: ناشناس! در حالی که با اندک جستوجویی در اینترنت به صحت شعر و نام شاعر در سایت گنجور میتوانست پی ببرد، اما این زحمت را به خود نداده. حتی وقتی که تخلص حافظ در آن بیت آمده است، مقابلش نوشته: ناشناس!
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی «حافظ» از میان برخیز (ص ۱۵۹)
میبینید؟! هیچ کلمهای برای ابراز تعجب پیدا نمیکنم!
حتی شخصیتهای دینی هم از گزند تیغ بیامان انتسابهای جعلی این کتاب بیبهره نماندهاند. حدیث جعلی زیر به نام امام علی(ع) منتشر شدهاست!
زمانی که بخواهید وصیتنامه بنویسید، متوجه خواهید شد تنها کسی که از داراییتان سهمی ندارد، خودتان خواهید بود، پس، از زندگیتان تا میتوانید لذت ببرید. (ص ۶۷)
امیدواریم این قضیه زنگ هشداری باشد برای ناشران و نویسندگان و اهالی ادبیات و بهخصوص صادرکننده مجوز کتاب که با ذرهبینش مطالب سیاسی و غیرعرفی و غیرشرعی را سانسور میکند، به این هم بیندیشید که خوراک فرهنگی نباید جعلی باشد.
گزیدهای از سخنان جعلی کتاب کیمیای سخن:
تذکر: انجمن مبارزه با جعلیات ادبی برای جلوگیری از سوءاستفاده سودجویان، فقط به جعلی بودن مطلب میپردازد و به گوینده اصلی اشاره نمیکند مگر در مواقعی که وی شاعر یا نویسنده معروفی باشد. در اینجا هم همان رویه را پیش گرفتهایم.
جعلیاتی که به نام سهراب سپهری چاپ شده:
– زندگی / جیرهی مختصریست / مثل یک فنجان چای / و کنارش عشق است / مثل یک حبهی قند. (ص ۱۱۷)
– تو مرا یاد کنی یا نکنی / باورت گر بشود، گر نشود، حرفی نیست / اما / نفسم میگیرد / در هوایی که نفسهای تو نیست. (ص ۴۵)
– هیچکس با من نیست! / ماندهام تا به چه اندیشه کنم / ماندهام در قفس تنهایی / در قفس میخوانم / چه غریبانه شبیست / شب تنهایی من. (ص ۵۹)
جعلیاتی که به نام فروغ فرخزاد منتشر شده:
– اگر پشت سر یک زن بد شنیدید بدانید دو حالت دارد: اگر مرد است بیشک توانایی به دست آوردن او را نداشته است. اگر زن است توانایی رقابت با او را نداشته! (ص ۱۳۷)
– در حیرتم از خلقت آب، اگر با درخت همنشین شود، آن را شکوفا میکند، اگر با آتش تماس بگیرد، آن را خاموش میکند … ولی اگر تنها بماند، رفتهرفته گنداب میگردد. دل ما نیز به سان آب است، وقتی با دیگران است، زنده و تأثیرپذیر است و در تنهایی مرده و گرفته است … با هم بودنهایمان را قدر بدانیم … (ص ۵۸)
– شهامت میخواهد سرد باشی اما گرم لبخند بزنی (ص ۸۵)
جعلیاتی که به نام احمد شاملو ذکر شده:
– دلهای ما که به هم نزدیک باشد، دیگر چه فرقی میکند که کجای این جهان باشیم؛ دور باش اما نزدیک. من از نزدیکبودنهای دور میترسم. (ص ۹۷)
– باید مرد باشی تا بفهمی احساس یک زن، فروشی نیست، هدیه است. (ص ۱۳۵)
– اگر هزار سال عاشق تو باشم / یک بوسه / یک نگاه حتی / حرامم باد / اگر تو عاشقم نباشی. (ص ۱۶۷)
سخنی که به نام شمس لنگرودی آورده شده:
اشتباه نکن! / نه زیباییِ تو / نه محبوبیتِ تو / مرا مجذوب خود نکرد / تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی / من عاشقت شدم. (ص ۱۷۲)
جعلیاتی که به نام صادق هدایت منسوب شده:
درحقیقت، ما همه بشر بودیم تا اینکه: نژاد ارتباطمان را برید، مذهب از یکدیگر جدایمان ساخت، سیاست بینمان دیوار کشید و ثروت از ما طبقه ساخت. (ص ۴۴)
همه آزادی میخواهند بیآنکه بدانند اسارت چیست.🔸اسارت به میلههای دور جسمت نیست، به حصارهای دور تفکرت است! (ص ۴۲)
جعلیاتی که به نام حسین پناهی آمده:
– ساعت ۴ صبح است / من شام میخورم و پدرم صبحانه / چه فاصلهایست بین دو نسل. (ص ۲۱۱)
– پشت چراغقرمز، پسرکی با چشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت: چسب زخم نمیخواهید؟ پنجتا صدتومن. آهی کشیدم و با خود گفتم: تمام چسب زخمهایت را هم بخرم، نه زخمهای من خوب میشود، نه زخمهای تو. (ص ۱۴۱).
بیتی که به نام شیخ بهایی جعل شده:
زنده را تا زنده هست باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟! (ص ۶۳)
بیتی که به نام صائب درج شده:
خنده میبینی ولی از گریۀ دل غافلی
خانۀ ما از درون، ابر است و بیرون، آفتاب (ص ۸۴)
[این بیت از فصیحی هروی است؛ صیادان معنی، محمد قهرمان، ۱۳۷۸: ۱۳۲]
مصراعی که به نام سعدی آمده:
نیکی چو از حد بگذرد، نادان خیال بد کند (ص ۲۱۵)
جعلیاتی که به نام فریدون مشیری چاپ شده:
– عاشقم اهل همین کوچه بنبست کناری که تو از پنجرهاش پای به قلب من دیوانه نهادی! / تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجرهی باز کجا؟ / من کجا؟ عشق کجا؟ طاقت آغاز کجا؟ … (ص ۱۸۰)
– تو نباید دعای من باشی / از خدا خواستم، موافق بود / میتوانی خدای من باشی (ص ۱۸۹)
[بیت از زندهیاد افشین یداللهی است که مصراع اولش این است: صبر کن این تمام حرفم نیست. آلبومِ «امشب کنار غزلهای من بخواب»، همایون شجریان، آهنگِ زیر سقف خیال]
– اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقّت است؛ تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی و آنجا انسانیت است! (ص ۱۱)
[این عبارت مفهومی از مصاحبهی احمد شاملوست در مستندِ بزرگشاعرِ آزادی اثر مسلم منصوری:
شاملو: اهمیت و ارج زندگی در همینه که موقته، اینه که تو باید جاودانگی خودتو جای دیگری بجویی.
پرسشگر: اونجا کجاست؟
شاملو: انسانیت.
جعلیاتی که به نام مولانا منتشر شده:
ذرهذره ذکر حق را یاد کن / خویش را از بندها آزاد کن (ص ۷۵)
دنیا همه هیچ و اهلِ دنیا همه هیچ
ای هیچ برایِ هیچ، بر هیچ مپیچ
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ (ص ۲۰۷)
– عشق آن باشد که حیرانت کند / بینیاز از کفر و ایمانت کند (ص ۱۶۰)
– اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من / دل من داند و من دانم و دل داند و من (ص ۱۸۷)
– دلا یاران سه قسماند ار بدانی / زبانیاند و نانیاند و جانی
به نانی نان ده و از در برانش / محبت کن به یارانِ زبانی
ولیکن یار جانی را نگهدار / به پایش جان بده تا میتوانی (ص ۱۰۲)
[این سه بیت به شکل زیر در یک تذکره به نام ملاصفای کاشانی آمدهاست:
دلا یاران سه قسماند ار بدانی / زبانی هست و جانی هست و نانی
به نانی نان بده وز در برانش / تملق کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگهدار / به پایش سر بنه تا میتوانی
تذکرهٔ اسحاقبیگ «عذری بیگدلی»، صفحهٔ ۴۰، نسخهخطی مجلس، شمارهٔ ثبت ۵۷۶۶.]
بیتی که به نام فردوسی آورده شده:
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم؟ (ص ۲۱۲)
سخن پایانی: برای مطالعه اشعار و سخنان واقعی شاعران و نویسندگان به آثار اصلی و منابع دستاول مراجعه کنیم؛ مثلاً اگر درباره آثار بالا بخواهیم منبع به دست دهیم باید به این منابع مراجعه کنیم: مجموعه اشعار سهراب سپهری، نشر طهوری؛ مجموعه اشعار فروغ، نشر مروارید؛ مجموعه اشعار شاملو، نشر ققنوس و نگاه؛ مجموعه آثار حسین پناهی، نشر دارینوش و آناپَنا؛ مجموعه اشعار فریدون مشیری و شمس لنگرودی، نشر نگاه و سایر نشرها؛ مجموعه آثار حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی، صائب، شیخ بهایی و … از مصححان معروف و ناشرانی که مخصوص چنین آثاری هستند.
امید است در حفظ چهرههای ادبی و فرهنگی زبان فارسی بیش از پیش بکوشیم.»
انتهای پیام
ثبت دیدگاه